سال نو مبارک
نوروزتان مبارک . امیدوارم سالی پر از شادی ، برکت ، تندرستی و عشق داشته باشید .
دعا میکنم لبخندهاتون از ته دل و غصه هاتون زود گذر باشه
صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | اس ام اس تنهایی
نوروزتان مبارک . امیدوارم سالی پر از شادی ، برکت ، تندرستی و عشق داشته باشید .
دعا میکنم لبخندهاتون از ته دل و غصه هاتون زود گذر باشه
سراغت را از “قاصدک” که می گیرم تابی خورده و در دل ابرها گم می شود !
غصه ام می گیرد
می دانم ،سخت است برای او هم خبر دهد «رفتنت »همیشگی بود …
پاییزتون عالی در کنار بهترین هاتون
شمع غم روشن کنید ...
شام غریبان امشب است...
تا حالا شده دلت واسه خودت بسوزه؟!!
من که اینجوری ام ...
این نمکدان خـــدا جنس عجیبی دارد
هرچقدر می شکنیم باز نمک ها دارد
چشـــم قاجار ، کســــی دید و نلرزید دلش
بشنوید از من بی چشم که کرمانی نیست
عشــــق رازیســـــت به اندازه آغــوش خدا
عشق آنگونـه که میدانم و میـــدانی نیست
دلم تنگ است برای برادری که
پشت حرف هایش…
پشت نوازش هایش…
پشت سرزنش هایش…
پشت تمام نگاههای معنی دارش …
پشت لبخندهای پراز رازش …
و حتی پشت سکوتش…
عشقی بود پنهانتر از تمام محبت های دنیا
تولد ۳۱ سالگیت مبارک داداشی...
ساـᓆـیا آمـבטּ عیـב مبارڪ باـבت
واטּ مواعیـב ڪـہ ڪرבے مرواـב از یاـבت
برایت خواهم نوشت
از ابهام لحظه ها
از تردید ها
از حجم تلخ نبودنت
از کسانی که رد می شوند و بوی تو را می دهند
برایت خواهم نوشت
از حدیث تلخ بغض ها تا ابد
از قناعت به یک خاطره
یک یاد
از صبوری من
و
جای خالی تو !!!
اگه کسی رو دوست داری ، هواش رو داشته باش...
اما اگه برای پر کردن تنهایی خودت ، اون رو میخوای هواییش نکن..!
شاید دیگه به هیچ هوایی غیر تو عادت نکنه...
بهترین ها همیشه میمانند ، شاید جلوی دیدگان نباشند، اما در دل ماندگارند...
دیشب خوابتو دیدم... به حدی واقعی به نظر میرسید که خودمم باورم نمیشه ، حتی الان هم میتونم گرمی دستاتو حس کنم
دیشب اصلا به فکرت نبودم ولی تو خودت به خوابم اومدی . چطوریه که وقتی به یادتم خبری ازت نیست وقتی میخوام فراموشت کنم یهو یاد و خاطراتت برام مرور میشه؟
چرا حس کردم غمگینی؟ غم و تو چشات میدیدم .چشات کلی حرف نگفته داشت و من چه ساده تو خوابم از کنارت گذشتم
تو خوابم داشتی ازم گلایه میکردی که من رفتم ولی ببین من هستم ولی تو نیستی ...
و من عجیب خواستار ادامه ی خوابمم که ناخواسته با بیدار شدنم تمومش کردم ...
بــابــا لـنـگ دراز عـزیــز...
بعضـی وقتا به جـودی حسـودیم میشـه
کاش تـو دنیـای مـا یکی مثـل تـو پیـدا میشـد
یکی که از دور و بدون دیدن همدیگه هـوامو داشته باشه
یکی که با فرستـادن یه نامه مشـکلمو حل کنه
یکی که فقط سایشـو دیده باشـم ولی همه کسم باشه
یکی که حتی اگه همـه تنهـام گذاشتن
اون مثـل همیشـه پشـتم باشه و تنهـام نذاره
یکی که هیـچوقت با قلـب و احسـاسم بازی نکنه
امـا افسـوس...
آدمـای دنیـای من مثـل کارتونا قشـنگ نیستن!
وقتی که بهشـون نیـاز داری مثل تـو رفتـار نمیکنن
حتی اگه ادعـاشون بشه که عاشـقتن!
در این دنیا که حتی ابر نمیگرید به حال ما / همه از من گریزانند ، تو هم بگذر از این تنها
تولدته و من شمع ها رو روشن میکنم
همشون سفید ، همشون غمگین ...
اوناهم فهمیدن سالهای سال که بگذره
تو کنارم نیستی...
تولد 28 سالگیت مبارک عزیزم
امشب خیلی دلم گرفته کاش بودی ... کاش بود ...
پیشاپیش سال نو مبارک
رفیق :)
گذشته جای ماندن نیست
خاطرات کهنه و دل آزار را رها کن
جلو جلو هم ندو که از نفس می اُفتی
حال را دریاب تا حالت خوب باشد!
چایت را دم کن
صدای موسیقی را کمی بلند
بایست مقابل پنجره
عمیق نفس بکش و فکر کن به هیچ چیز!
به هیچ چیز فکر کن
انقدر سخت نگیر رفیق
انقدر سخت نگیر !
دلم گرفته حتی از تو...
امشب خسته تر از دیروزم ...کاش میشد گوشه ای نوشت ،خدایا خستم صبح بیدارم نکن
سلام داداشی خوبی؟!
دلم برات از هر روز تنگ تر شده . اون بالا جات خوبه که اینقدر زود رفتی؟! یادنه همیشه میگفتی کی بشه دایی بشی ؟! چند ماه دیگه دایی میشی کجایی که ببینی و ذوق کنی .....
داره ششمین سال جداییمون میرسه ... ششمین سالگرد پر کشیدنت ...
ای کاش میشد به شش سال پیش برگشت ای کاش میشد دوباره همه پیش هم باشیم ...
دلم میخواد یه بار دیگه ببینمت و بغلت کنم و تو ادای دلتنگی منو دربیاری و من بخندم ...
داداشی هنوز رفتنت رو باور ندارم و به این هوایم یه روز برمیگردی ولی همش یه خیال ... یه خیال...
دلم برات تنگ شده قد یه دنیا ...
قرار من با خـــدا این شد که...
من چشمامو ببندم...دستمو بذارم توی دستــــ خدا و باهاش برم جلو...
خدایــــا...قول بده توی مسیـــر دستمو ول نکنی...
قول بده مواظبــــ سنگای جلوی پام باشی...
قول بده مواظبــــ آخرش باشی...
من...تا جایی چشمامو باز نگه داشتم که می دونستم چی خوبه و چی بــــد...
ولی از این به بعدش با تــــو...
من اسمشو میذارم دوستـــی و تکیـــه به تـــو...
و تــــو اسمش رو بذار توکل...
می دونم از توکل به هرکس پشیمـــون میشـــم
ولی از توکل کردن به تــــو هیچ وقتـــــ پشیمـــون نمی شـــم...
مواظبمــــون باش و هوامون رو داشتــــه باش...!!!
داداش گلم پیوندتون مبارک ... زندگی سرشار از عشق و محبت رو براتون ارزومندم
اميدوارم خوشبخت بشین...
بخاطر همه ی لطف و محبت های بی دریغتون سپاسگزارم و بدونین هرگز فراموش نمیکنم ...
تنها کاری که میتونم به جبران محبت هاتون انجام بدم دعای خیر و برکت و خوشبختی همیشگی برای شما و خانوادتون...
دلمون براتون تنگ میشه...
ای کاش نمیرفتین ...
با ارزوی سلامتی وموفقیت برای شما...
خدابه همراهتون...
یا حق...
آویختم نگاه منتظرم را به پشت در
دل تنگ یک نگاه
شاید که یک سلام
لبخند مهربان
آوای گرم تو
آن لحظه ای که بگویی مرا به مهر :
دیدی که آمدم
اینک بگو تو راز دل تنگ خویش را
آن صد هزار حرف نگفته ز روزگار
آری حدیث هجر
اصلا بگو که حرف حساب دلت چه بود ؟
گم می کنم دو دست دلم را دوباره من
در بحر آن همه غم های بیکران
من غوطه می خورم که بیابم بهانه ای
شاید دلیل بغض فرو خورده ای ، غمی
اما خدای من
آخراگر که تو باشی ، چه جای غم ؟
آن بغض ها کجاست ؟
آن یک سلام گرم
لبخند مهربان
برده است هر بهانه و غم را از میان
اما …
آری گذشت جمعه دلگیر دیگری
اما نیامدی
صبر است ، مشق من
آویختم نگاه منتظرم را به پشت در
دل تنگ یک نگاه
شاید که یک سلام
لبخند مهربان
آه ای دلیل بغض
ای راز هر چه حرف
معنای هر سکوت
اینک میان کوچه چه خالیست جای تو
بغضی دوباره گلو را نشانه رفت
چشمی که اقتدا به بارش ابری نموده است
کارت نباشد
اگر رسم، رسم فراموشی ست،
اگر می آیند،
می مانند،
و روزی ناگهان
بی هیج دست خطی….
می روند...
کارت نباشد بانو،
تو!خودت باش…
با تمام مهربان هایت،
تو!خودت باش…
با چشمانت باور کن،
خدا هم از خلقتشان
حیران است…
تو! بمان و باور کن،
دو قدم مانده به ناامیدی "خدا" می رقصاند
تمام دنیا را
به ساز عاشقانه هایت …
"عادل دانتیسم"
نمی دانم چه می خواهم خدا یا
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من
چرا افسرده است این قلب پر سوز
ز جمع آشنایان میگریزم
به کنجی می خزم
آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیها
به بیمار دل خود می دهم گوش
گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
بدامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند
برویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در
خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بد نام گفتند
دل من ای دل دیوانه من
که می سوزی از این بیگانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد
خدا را بس کن این دیوانگی ها
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد