داره میاد دوباره باز بوی محرم ...

 محرم آمد و آتش به دل کرد

غم پنهانیم دیوانه تر کرد 

محرم آمد و خونین جگر کرد

تمام جامه ها رخت عزا کرد

محرم آمد و اشک روان کرد

حسین جانم نوای هر دهان کرد 

نوشته شده در یک شنبه 11 مهر 1395 ساعت 9:52 بعد از ظهر توسط بانو |

سهراب سپهری

اهل شعرم... اهل تنهایی و درد... 

پیشه ام فریاد است!! کاسبم... کاسب دل... 

صادراتم شادی... وارداتم غم ودرد... 

دوستانی دارم سردتر از سردی برف... 

گاه گاهی یخشان میشکند... 

گاه گاهی دلشان می سوزد... ولی از روی ترحم... 

سر زمینی دارم مردمانش همه دوست. ولی از روی ریا...

خنده ام می گیرد!!! 

دلشان مرده ولی، لبشان خندان است... 

گله از اهل تماشا دارم... گله از این همه حاشا دارم... 

خنده ام می گیرد!!!

من خودم اهل تماشا هستم... 

گاه گاهی دلی میسازم، میفروشم به شما... 

تا به آواز صداقت که در آن زندانیست دل بی مهر شما تازه شود...

چه خیالی... چه خیالی... 

خوب میدانم دلتان بی مهر است...

نوشته شده در سه شنبه 6 مهر 1395 ساعت 4:41 بعد از ظهر توسط بانو |