حیات طیبه و حیات خبیثه

 

حیات طیبه و حیات خبیثه

مهم‎‌ترين و کامل‎‌ترين تعريفي که در ميان تعاريف متعدد از دين در فلسفه دين وجود دارد اين است که «دين، راه و روش زندگي است». پس دين، يعني سبک زندگي. اکنون قاعده برعکس است، يعني با اصالت يافتن انسان، حق انسان موجب شکل‎گيري حدود و ثغور زندگي شده است و اين حدود، سبک و استيل زندگي را شکل مي‌‎دهند. وقتي استيل و سبک زندگي شکل گرفت اکنون آن زندگي يک دين است: «سبک زندگي به مثابه دين». پس سبک زندگي بورژوايي، به تنوع و تکثر دينِ برآمده از آن مي‌‎انجامد، از اين‎جا پلوراليسم ديني و کثرت‎گرايي در دين، مبتني بر کثرت در سبک زندگي پديد مي‌‎آيد.

حال اگر به جای این که سبک زندگي را منشأ دين بدانيم، دين را منشأ سبک زندگي بشناسيم، قاعده تغییر می­کند و اصالت از آن خدا می شود نه بشر. در اين صورت، به تعبير غربي‎‌ها، سوپرپارادايم «تئوئيسم»[1] رقم مي‌‎خورد. وقتي اصالت خدا مطرح باشد، حق از آن خداست نه غير خدا، يعني غير خدا حق ندارد حدود را تعيين کند. برخي از حدود الهي سلبي هستند مانند «ربا نخوريد» و برخي ايجابي مانند «روزه بگيريد». مرجعي که اين حدود را وضع کرده، ابتدا حق با اوست و حقوق او مقدم بر حقوق ديگران است. پس وقتي اصالت از آن خداست و خدا، محور است، حقوق الهي مطرح مي‌‎شود. حقوق الهي در قالب حدود الهي، که در قواره دين ظهور و بروز مي‌‎يابد. چون خدا يکي است، پس حق او نيز واحد است. حق واحد يک خدا، به يک دين منتهي و منتج مي‌‎شود «إنّ الدينَ عِندَ اللهِ الإسلام»[2] از يک دين واحد با احکام و حدود مشخص، يک سبک و روش زندگي پديد مي‌‎آيد و بر این مبنا پلوراليسم دينی شکل نمی­گیرد.

سير حرکت از Humanism (اومانيسم) تا Human Rights (حقوق بشر)، سپس سبک زندگي بورژوايي، و در ‌‌نهايت دينِ زمينيِ متکثر مبتني بر آن سبک زندگي، در تلقي ديني به «حيات خبيثه» معروف است، چون ريشه در شرک و عدم توحيد دارد و کسي مانند بشر با خدا شريک و حتي جایگزين شده است. ضمن اين‎که با نفي حدود الهي، او خود، حد و حدود مشخص کرده است. اما سير حرکت از خدامحوري به حقِ خدا، و سپس به دين، و در ‌‌نهايت به سيره و روش زندگيِ برآمده از دين حنيف، «حيات طيبه» ناميده مي‌‎شد. بنابراین در سبک زندگي بورژوايي، سبک زندگي به‎ مثابه ديناست، اما در اسلام، دين به مثابه سبک زندگي است.

____________________________________________________

پی نوشت ها 

[1]Theism ؛ مکتب خداگرا، ایدئولوژی اصلیِ تعیین کننده­ی راه و روش زندگی که در مقابل مکتب اومانیسم Humanism  مطرح می­شود.

[2]آل­عمران/19.

نوشته شده در پنج شنبه 29 آبان 1393 ساعت 8:26 بعد از ظهر توسط بانو |

مفهوم سبک زندگی

 ﻣﻔﻬﻮم ﺳﺒﻚ زﻧﺪﮔﻲ از زﻣﺮه ﻣﻔﺎﻫﻴﻤﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان ﺣﻮزه ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ و ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﺮاي ﺑﻴﺎن ﭘﺎره اي از واﻗﻌﻴﺖ ﻓﺮﻫﻨ ﻫﺎي ﻣﻲ ﮕﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ آن را ﻣﻄﺮح و ﺑﻪ ﻛﺎر   ﺑﺮﻧﺪ و داﻣﻨﻪ ﺑﻪ ﻛﺎرﮔﻴﺮي آن در ادﺑﻴ ﺎت ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ رواج زﻳﺎدي ﻳﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﺗﺎ ﺣﺪي ﻛﻪ ﺑﻌﻀﻲ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮم ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﺟﺎﻧﺸﻴﻨﻲ ﺑﺴﻴﺎري از واژﮔﺎن ﻣﻮﺟﻮد از ﻣﻲ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻔﻬﻮم ﻃﺒﻘﻪ را داراﺳﺖ و  دﻗﻴﻖ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮ   ﺗﺮي، ﮔﻮﻳﺎي و ﻧﮕﺮش اﻗﻌﻴﺖ ﭘﻴﭽﻴﺪه رﻓﺘﺎرﻫﺎ و ﺣﺘﻲ  اﻣ ﻫﺎي ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ در ﺟﺎﻣﻌﻪ  ﺮوز ﻣﺎ ﺑﺎﺷﺪ و ﺣﺘﻲ ﺑﺮﺧﻲ اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪان ﺑﻪ ﻛﺎرﮔﻴﺮي آن ﺑﻪ ﺟﺎي ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﻓﺮاﮔﻴﺮ ﻛﺮده ي ﭼﻮن ﻗﻮﻣﻴﺖ و ﻣﻠﻴﺖ را ﻣﻄﺮح  اﻧﺪ  . ﺳﺒﻚ زﻧﺪﮔﻲ در رﺷﺘﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﻪ ﻣﺠﻤﻮ ﻛﻨﺶ ﻋﻪ رﻓﺘﺎرﻫﺎ، ﻣﺪﻟﻬﺎ و اﻟﮕﻮﻫﺎي  ﻫﺎي ﻣﻲ ﻫﺮ ﻓﺮد اﻃﻼق   ﺷﻮد ﻛﻪ ﻣﻌﻄﻮف ﺑﻪ اﺑﻌﺎد ﻫﻨﺠﺎري، رﻓﺘﺎري و ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ زﻧﺪﮔﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ د او ﺑﺎﺷﺪ و ﻧﺸﺎن  ﻫﻨﺪه ﻛﻢ و ﻛﻴﻒ ﻧﻈﺎم ﺑﺎورﻫﺎ و ﻛﻨﺶ واﻛﻨﺶ ﻫﺎ و  ﻣﻲ ﻫﺎي ﻓﺮد و ﺟﺎﻣﻌﻪ  ﺑﺎﺷﺪ .ﻣﺎﻫﻴ ﺑﻪ ﻋﺒﺎرﺗﻲ ﺳﺒﻚ زﻧﺪﮔﻲ دﻻﻟﺖ ﺑ و ﻣﺤﺘﻮاي رواﺑﻂ، ﺗﻌﺎﻣﻼت و ﻛﻨﺶ دارد .

نوشته شده در پنج شنبه 29 آبان 1393 ساعت 8:11 بعد از ظهر توسط بانو |