قرار من با خدا...

 قرار من با خـــدا این شد که...

من چشمامو ببندم...دستمو بذارم توی دستــــ خدا و باهاش برم جلو...

خدایــــا...قول بده توی مسیـــر دستمو ول نکنی...

قول بده مواظبــــ سنگای جلوی پام باشی...

قول بده مواظبــــ آخرش باشی...

من...تا جایی چشمامو باز نگه داشتم که می دونستم چی خوبه و چی بــــد...

ولی از این به بعدش با تــــو...

من اسمشو میذارم دوستـــی و تکیـــه به تـــو...

و تــــو اسمش رو بذار توکل...

می دونم از توکل به هرکس پشیمـــون میشـــم 

ولی از توکل کردن به تــــو هیچ وقتـــــ پشیمـــون نمی شـــم...

مواظبمــــون باش و هوامون رو داشتــــه باش...!!!

نوشته شده در یک شنبه 5 دی 1395 ساعت 6:9 بعد از ظهر توسط بانو |

پیوندتان مبارک...

داداش گلم پیوندتون مبارک ... زندگی سرشار از عشق و محبت رو براتون ارزومندم 

اميدوارم خوشبخت بشین... 

بخاطر همه ی لطف و محبت های بی دریغتون  سپاسگزارم و بدونین هرگز فراموش نمیکنم  ...

تنها کاری  که میتونم به جبران محبت هاتون انجام بدم دعای خیر و برکت و خوشبختی همیشگی برای  شما و خانوادتون...  

دلمون براتون تنگ میشه... 

ای کاش نمیرفتین ...

با ارزوی سلامتی وموفقیت برای شما... 

خدابه همراهتون...

یا حق... 

نوشته شده در پنج شنبه 25 آذر 1395 ساعت 12:8 قبل از ظهر توسط بانو |

دل تنگ و نگاه منتظر...

آویختم نگاه منتظرم را به پشت در

دل تنگ یک نگاه

شاید که یک سلام

لبخند مهربان

آوای گرم تو

آن لحظه ای که بگویی مرا به مهر :

دیدی که آمدم

اینک بگو تو راز دل تنگ خویش را

آن صد هزار حرف نگفته ز روزگار

آری حدیث هجر

اصلا بگو که حرف حساب دلت چه بود ؟

گم می کنم دو دست دلم را دوباره من

در بحر آن همه غم های بیکران

من غوطه می خورم که بیابم بهانه ای

شاید دلیل بغض فرو خورده ای ، غمی

اما خدای من

آخراگر که تو باشی ، چه جای غم ؟

آن بغض ها کجاست ؟

آن یک سلام گرم

لبخند مهربان

برده است هر بهانه و غم را از میان

اما …

آری گذشت جمعه دلگیر دیگری

اما نیامدی

صبر است ، مشق من

آویختم نگاه منتظرم را به پشت در

دل تنگ یک نگاه

شاید که یک سلام

لبخند مهربان

آه ای دلیل بغض

ای راز هر چه حرف

معنای هر سکوت

اینک میان کوچه چه خالیست جای تو

بغضی دوباره گلو را نشانه رفت

چشمی که اقتدا به بارش ابری نموده است

 

نوشته شده در جمعه 19 آذر 1395 ساعت 10:43 بعد از ظهر توسط بانو |

کارت نباشد...

کارت نباشد
اگر رسم، رسم فراموشی ست،
اگر می آیند،
می مانند،
و روزی ناگهان
بی هیج دست خطی….

می روند...

کارت نباشد بانو،
تو!خودت باش…
با تمام مهربان هایت،
تو!خودت باش…
با چشمانت باور کن،
خدا هم از خلقتشان
حیران است…
تو! بمان و باور کن،
دو قدم مانده به ناامیدی "خدا" می رقصاند
تمام دنیا را
به ساز عاشقانه هایت …
"عادل دانتیسم"

نوشته شده در چهار شنبه 17 آذر 1395 ساعت 6:11 بعد از ظهر توسط بانو |

فروغ فرخ زاد

نمی دانم چه می خواهم خدا یا

به دنبال چه می گردم شب و روز

چه می جوید نگاه خسته من

چرا افسرده است این قلب پر سوز

ز جمع آشنایان میگریزم

به کنجی می خزم

آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تیرگیها

به بیمار دل خود می دهم گوش

گریزانم از این مردم که با من

به ظاهر همدم و یکرنگ هستند

ولی در باطن از فرط حقارت

بدامانم دو صد پیرایه بستند

از این مردم که تا شعرم شنیدند

برویم چون گلی خوشبو شکفتند

ولی آن دم که در

خلوت نشستند

مرا دیوانه ای بد نام گفتند

دل من ای دل دیوانه من

که می سوزی از این بیگانگی ها

مکن دیگر ز دست غیر فریاد

خدا را بس کن این دیوانگی ها

نوشته شده در دو شنبه 17 آبان 1395 ساعت 8:14 قبل از ظهر توسط بانو |

داره میاد دوباره باز بوی محرم ...

 محرم آمد و آتش به دل کرد

غم پنهانیم دیوانه تر کرد 

محرم آمد و خونین جگر کرد

تمام جامه ها رخت عزا کرد

محرم آمد و اشک روان کرد

حسین جانم نوای هر دهان کرد 

نوشته شده در یک شنبه 11 مهر 1395 ساعت 9:52 بعد از ظهر توسط بانو |

سهراب سپهری

اهل شعرم... اهل تنهایی و درد... 

پیشه ام فریاد است!! کاسبم... کاسب دل... 

صادراتم شادی... وارداتم غم ودرد... 

دوستانی دارم سردتر از سردی برف... 

گاه گاهی یخشان میشکند... 

گاه گاهی دلشان می سوزد... ولی از روی ترحم... 

سر زمینی دارم مردمانش همه دوست. ولی از روی ریا...

خنده ام می گیرد!!! 

دلشان مرده ولی، لبشان خندان است... 

گله از اهل تماشا دارم... گله از این همه حاشا دارم... 

خنده ام می گیرد!!!

من خودم اهل تماشا هستم... 

گاه گاهی دلی میسازم، میفروشم به شما... 

تا به آواز صداقت که در آن زندانیست دل بی مهر شما تازه شود...

چه خیالی... چه خیالی... 

خوب میدانم دلتان بی مهر است...

نوشته شده در سه شنبه 6 مهر 1395 ساعت 4:41 بعد از ظهر توسط بانو |

آفتاب می شود...

نگاه کن که غم درون دیده ام 
چگونه قطره قطره آب می شود 
چگونه سایه سیاه سركشم 
اسیر دست آفتاب می شود 
نگاه كن 
تمام هستیم خراب می شود 
شراره ای مرا به كام می كشد 
مرا به اوج می برد 
مرا به دام میكشد 
نگاه كن 
تمام آسمان من 
پر از شهاب می شود 
تو آمدی ز دورها و دورها 
ز سرزمین عطر ها و نورها 
نشانده ای مرا كنون به زورقی 
ز عاجها ز ابرها بلورها 
مرا ببر امید دلنواز من
ببر شهر شعر ها و شورها 
به راه پر ستاره ه می كشانی ام 
فراتر از ستاره می نشانی ام 
نگاه كن 
من از ستاره سوختم 
لبالب از ستارگان تب شدم 
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل 
ستاره چین بركه های شب شدم 
چه دور بود پیش از این زمین ما 
به این كبود غرفه های آسمان 
كنون به گوش من دوباره می رسد 
صدای تو 
صدای بال برفی فرشتگان 
نگاه كن كه من كجا رسیده ام 
به كهكشان به بیكران به جاودان 
كنون كه آمدیم تا به اوجها 
مرا بشوی با شراب موجها 
مرا بپیچ در حریر بوسه ات 
مرا بخواه در شبان دیر پا 
مرا دگر رها مكن
مرا از این ستاره ها جدا مكن 
نگاه كن كه موم شب براه ما 
چگونه قطره قطره آب میشود 
صراحی سیاه دیدگان من 
به لالای گرم تو 
لبالب از شراب خواب می شود 
به روی گاهواره های شعر من 
نگاه كن 
تو میدمی و آفتاب می شود

 

 
نوشته شده در یک شنبه 21 شهريور 1395 ساعت 6:46 بعد از ظهر توسط بانو |

چرا این همه دلها تنهاست؟!

من به آمار زمین مشکوکم  اگر این سطح پر از آدم هاست ، پس چرا این همه دلها تنهاست؟!

بی خودی میگویند هیچ کس تنها نیست . چه کسی تنها نیست ؟! همه از هم دورند... 

همه درجمع ولی تنهایند ... من که در تردیم ... تو چطور؟!

من که میگویم  نیست ... گر که هست دلش از کثرت غم فرسوده ست ...

چه عجب چیزی گفت ، چه شکر حرفی زد ... 

گفت : من تنهایم ... هیچکس اینجا نیست ...

گفت اگر اشک به دادم نرسد می شکنم ... اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم ...

بر لب کلبه ی محصور وجود ، من در این خلوت خاموش سکوت ... 

اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم ...

اگر از هجر تو آهی نکشم ... اندر این تنهایی ... به خدا میشکنم ...

من به آمار زمین شک دارم ... چه کسی گفته که این سطح پر از آدمهاست ؟!! 

نوشته شده در جمعه 5 شهريور 1395 ساعت 3:53 بعد از ظهر توسط بانو |

آرامشی از جنس خدا...

روزهای رفته زندگی را ورق میزنم
چه خاطراتی که زنده نمیشوند
چه روزها که دلم میخواست تا ابد تمام نشود
چه روزها که هر ثانیه اش یک سال گذشت
چه فکرها که ارامم کرد.
چه لبخندهایی که بی اختیار برلبانم نقش بست
چه اشکهایی که بی اراده از چشانم سرازیر شد
چه آدمها که دلم را گرم کردند وچه آدمها که دلم را شکستند
چه آدمها که شناختم و چه آدمها که فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان
وچه….
وسهم من از این همه , یادش بخیر میشود
کاش ارمغان روزهایی که گذشت
آرامشی باشد از جنس خدا
آرامشی که هیچگاه تمام نشود..

نوشته شده در یک شنبه 31 مرداد 1395 ساعت 10:29 بعد از ظهر توسط بانو |

هر لحظه با یاد تو خواهد گذشت…

خدایا…
بیاموز به من که لحظه ها در گذرند….
بیاموز به من که هیچ حالتی پایدار نیست…
که می گذرد…
اگر دلتنگم…
در تمام این لحظه ها تو در کنار منی…
از نیروی بی پایانت بی نصیبم مگذار ….
نگرانی هایم را بدست تو می سپارم…..
و قدم میگذارم در راهی که تو میخوانی ام…..
و هرچه در این مسیر برایم مهیا کرده ای را با آغوش باز می پذیرم….
هر لحظه با یاد تو خواهد گذشت…
چه سخت و چه آسان…
چه تلخ و چه شیرین…
که با حضور تو همه لحظه هایم به عشق مبدل میشوند.

نوشته شده در سه شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 12:16 قبل از ظهر توسط بانو |

روزدختر ...

دوستـــــــای گلم  (پرنیان جون ، آرام عزیزم  و زهرای گلم ) روزمـــــــــــون مبارکـــــــــ ^_^ 

و ولادت حضرت معصومــــه رو هم به همه تبریک میگم 

 

نوشته شده در چهار شنبه 13 مرداد 1395 ساعت 10:22 بعد از ظهر توسط بانو |

خدا آرام جان ...

 

 
 
 وقتی پایین ترینی خدا امید است
وقتی تاریک ترینی خدا روشنایی است
وقتی ضعیف ترینی خدا نیرو است
و وقتی غمگین ترینی خدا آرام جان است 
نوشته شده در شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 11:10 قبل از ظهر توسط بانو |

هر چهار شنبه به یاد امام رضا

میگن هر وقت بریدی از همه کس و همه جا برو پابوس امام رضا  

 

اقا با اینکه نزدیکی ولی نمیتونم بیام پیشت دلم خیلی هواتو کرده  کاش میشد الان حرمت باشم :-(

نوشته شده در چهار شنبه 30 تير 1395 ساعت 8:2 بعد از ظهر توسط بانو |

یه خواهش...

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

✘ادامهـ مطلبـ✘
نوشته شده در یک شنبه 27 تير 1395 ساعت 4:34 بعد از ظهر توسط بانو |

جمعه ... غروب ... گریه ی بی اختیار من...

 
 
 
تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر.
 
تنها، چه میکنی؟تو کجایی؟کجای شهر؟
 
وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند.
 
دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر.
 
تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد.
 
گم می شود صدای تو در خنده های شهر.
 
تهمت،ریا و غیبت و رزق حرام و قتل.
 
ای وای من چه می کشی از ماجرای شهر.
 
دلخوش نکن به "ندبه"ی جمعه، خودت بیا.
 
با این همه گناه نگیرد دعای شهر!
 
اینجا کسی برای تو کاری نمی کند.
 
فهمیده ام که خسته ای از ادعای شهر.
 
گاه از نبودنت مثلا گریه می کنند. 
 
شرمنده ام! از این همه کذب و ادای شهر.
 
هر روز دیده می شوی اما کسی تو را.
 
نشناخت ای غریبه ترین آشِنای شهر.
 
جمعه...غروب... گریه ی بی اختیار من.
 
آقا دلم گرفته شبیه هوای شهر......
 
 
اللهم عجل لولیک الفرج
نوشته شده در جمعه 25 تير 1395 ساعت 7:53 بعد از ظهر توسط بانو |

تولدت مبارک رهبرم

 

 

 

رهبر عزیزم تولدت مبارک

 

نوشته شده در جمعه 24 تير 1395 ساعت 7:44 بعد از ظهر توسط بانو |

یا زهرا ... 

یه نگاه کنی تمومه همه غم و دردا...

نوشته شده در شنبه 19 تير 1395 ساعت 9:50 بعد از ظهر توسط بانو |

خدا عاشق منه

نوشته شده در جمعه 11 تير 1395 ساعت 8:58 بعد از ظهر توسط بانو |

لیلة القدر

 

باز امشب"ليله القدر"خداست
ذکر يارب يارب و ذکر دعاست
 
گاهِ استغفار و دل لرزيدن است
گاهِ توبه گاه آمرزيدن است
 
گاهِ عجز و التماس و هم نياز
روبه درگاه کريم چاره ساز..
نوشته شده در سه شنبه 8 تير 1395 ساعت 11:2 بعد از ظهر توسط بانو |

دلتنگی

 

دلم برات تنگ شده

نوشته شده در سه شنبه 25 خرداد 1395 ساعت 8:43 بعد از ظهر توسط بانو |

در زندگی یک روز هایی هست
که نمیدانی دقیقا چه میخواهی !
نمیدانی چه مرگت است !
فقط میدانی که خوب نیستی ..
از همان خوب نیستم هایی که
با یک احوال پرسی ساده لب وا نمیکند …
باید یک نفر بنشیند دست بگذارد روی شانه ات
از ته دل بگوید :
چه مرگت است دیوانه جان ؟
سفت بغلش کنی و تمامِ خوب نبودن هایت
از چشم هایت بزند بیرون …
مهم نیست چگونه دلت گرفته
یا چرا ..
مهم همان آدمی ست
که باید خوب نبودنت را ببیند …
خودمانیم !
چقدر از این احوال پرسی های جانانه
به هم بدهکاریم ..
چقدر …

نوشته شده در پنج شنبه 20 خرداد 1395 ساعت 6:57 قبل از ظهر توسط بانو |

نوشته شده در سه شنبه 1 ارديبهشت 1394 ساعت 10:11 بعد از ظهر توسط بانو |

شيوه تربيتي امام سجاد (ع) دراحترام به فرزندان

يكي از نيازهاي طبيعي كودك، احترام گزاردن به شخصيت او است. به دليل غريزه حب ذات كه در طبيعت كودك نهاده شده، وي دوست دارد ديگران شخصيت او را گرامي بدارند.
برآورده شدن اين نياز طبيعي كودك در خانواده سبب ايجاد احساس آرامش، اعتماد به نفس در وي مي شود و با استفاده از استعدادهاي نهفته اش مي تواند با دلگرمي و اميد به موفقيت، در مسير زندگي گام بردارد. در نتيجه، به خانواده و ديگران خوش بين مي شود و آنان را قدرشناس و قابل اعتماد مي يابد و از همكاري با افرادي كه قدر او را مي شناسند و شخصيتش را گرامي مي دارند، هراسي ندارد.1
افزون بر اين، كودكي كه مورد تكريم و احترام خانواده قرار گرفته، احترام به ديگران را كه يك خصلت پسنديده است، از آنان ياد مي گيرد. بنابراين، تكريم كودك براي تربيت صحيح او ضرورت دارد.2 امام سجاد عليه السلام در دعاي بيست و چهارم صحيفه در حق والدين چنين مي فرمايد: «وَ اَثِبْهُما عَلي تَكْرِمَتي؛ و آنان را در گرامي داشتنم پاداش ده».3
تكريم و احترام شخصيت فرزند، روش تربيتي بسيار مهمي است كه امام در قبال آن براي والدين درخواست پاداش مي كند. همچنين ايشان در فرازي ديگر با اشاره به اين مسئله مهم تربيتي مي فرمايد: «وَ زَيِّنْ بِهِمْ مَحْضَري وَ اَحْيِ بِهِمْ ذِكري؛ و مجلس مرا به ايشان بياراي و ياد مرا به آنها زنده بدار».


✘ادامهـ مطلبـ✘
نوشته شده در جمعه 28 فروردين 1394 ساعت 9:10 بعد از ظهر توسط بانو |

همسر داری به سبک همسر رسول خدا

همسر داری به سبک همسر رسول خدا

زندگی پیامبر بزرگوار اسلام و حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) از الگوهای نمونه زندگی خانوادگی و همسر داری این بانوی مکرمه الگوی بی بدیل همسر داری برای زنان امروز جامعه است.

هنگامی که رسول خدا با خدیجه کبری ازدواج کردند، منزل مناسبی برای سکونت نداشتند اما خدیجه در کمال تواضع نسبت به همسرشان فرمودند: «خانه خانه توست، این اموال و دارایی نیز همه متعلق به توست و من نیز کنیز شمایم.» و این شروع یک زندگی مجاهده گرانه بود.

 


✘ادامهـ مطلبـ✘
نوشته شده در چهار شنبه 13 اسفند 1393 ساعت 8:15 بعد از ظهر توسط بانو |

آداب رفتار با والدين

در اسلام، رفتار با والدين آدابي دارد كه مهم ترين آنها را برمي شماريم:

يك ـ نيكي با پدر و مادر 
از جمله آداب رفتار با والدين، نيكي و احسان با آنان است. خداوند در قرآن مي فرمايد: «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً؛ به پدر و مادر خود احسان كنيد.» (اسراء: 23) وقتي از امام صادق(ع) درباره احسان پرسش شد، فرمود:
با آنها نيك معاشرت كني تا آنها مجبور نشوند، احتياج خود را از تو بخواهند. اگرچه نيازمند نباشند، [بلكه قبل از اينكه آنان اظهار كنند، تو بايد وظيفه خود را انجام دهي].1

دوـ فروتني و بردباري در برابر خشم آنان 
از ديگر آداب رفتار با والدين، تواضع و بردباري در برابر آنان است. به ويژه در دوره كهن سالي بايد مراقب بود كه همه برخوردها و رفتارها با احترام و تواضع همراه باشد. خداوند در قرآن در اين باره مي فرمايد:
إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا. (اسراء: 23) 
اگر يكي از آن يا هر دو در كنار تو به سال خوردگي رسيدند، به آنها [حتي] اُف نگو و به آنان پرخاش مكن و با آنها سخني شايسته بگوي. 
امام صادق(ع) در شرح اين آيه مي فرمايد: 
يعني اگر دل تنگت كردند، به آنها [اُف] مگو. اگر تو را زدند، با آنها تندي مكن و فرمود: [با آنها سخني شريف و بزرگوار بگو]، يعني اگر تو را زدند، بگو: [خدا شما را بيامرزد، اين است سخن شريف تو] و فرمود: [از روي مهرباني براي آنها جنبه افتادگي پيش آور]، يعني ديدگانت را به آنها خيره مكن، بلكه با مهرباني و دلسوزي به آنها بنگر و صدايت را از صداي آنها بلندتر مكن و دستت را بالاي دست آنها مگير و بر آنها پيشي مگير.2
رسول خدا صلی الله علیه و آله هم درباره تواضع به پدر و مادر مي فرمايد: «از جمله حقوق والدين به فرزندان، متواضع بودن در برابر خشم آنهاست».3

سه ـ فرمان برداري 
در اسلام، اطاعت و فرمان برداري از دستورهاي پدر و مادر، نشانه مؤمن بودن فرد مسلمان است، چنان كه رسول خدا صلی الله علیه و آله مي فرمايد:
وَ والديك فَأَطِعْهما وَ بَرَّهما حَيِّيْنَ كانا أو مَيِّتَيْن وَ ان أمَراكَ أنْ تَخْرُجَ مِنْ أهْلك َو مالِك فَافْعَلْ فانَّ ذلك مِنَ الْاِيْمَان.4
پدر و مادرت را فرمان بر و به آنها نيكي كن، زنده باشند يا مرده و اگر دستور دادند، خاندان و مالت را كنارگذار، اين كار را بكن كه از ايمان است.
البته، اطاعت از والدين، بي حد و مرز نيست و در جايي كه دستور پدر و مادر، در مسير شرك و كفر و برخلاف دستورهاي دين باشد، نبايد از آن اطاعت كرد. خداوند در قرآن مي فرمايد:
وَإِن جَاهَدَاكَ عَلي أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا. (لقمان: 15)

نوشته شده در یک شنبه 10 اسفند 1393 ساعت 8:22 بعد از ظهر توسط بانو |

 

شیوه رفتار اسلامی با فرزندان


نمونه‌ای از شیوه رفتار اسلامی با فرزندان

 

از امتیازات شریعت اسلام این است که تنها در این دین تحقق عدل با رعایت حقوق مردم، کودکان و نسل‌های بعد و آیندگان امّت لحاظ شده است و به همین دلیل اسلام از انسانها می‌خواهد تا کودکانشان را خوب تربیت کنند و تمام راههایی را که این هدف را تحقق می‌بخشند به ما نشان داده است.

در شرع مقدس اسلام اصل بر این است که کودکان با محبت و دوستی تربیت شوند و با آنها شیوه‌ی وعظ و نرمی درپیش گرفته شود و اگر این شیوه کارگر نیفتاد، آنوقت است که به کارگیری مجازات و توبیخ و تنبیه بدنی ( که به کودک زیان نرساند)، جایز می‌باشد.

 

پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرمایند:

“مروا أولادکم بالصلاة وهم أبناء سبع سنین، واضربوهم علیها لعشر، وفرقوا بینهم فی المضاجع”
( فرزندانتان را در سن هفت سالگی به نماز امر کنید، در ده سالگی اگر نماز نخواندند آنان را بزنید و محل خواب آنها را از هم جدا کنید.)  (رواه أحمد والحاکم عن ابن عمرو وصححه الألبانی ).

جواز تنبیه بدنی کودک منحصر به نماز نیست، بلکه این کار درتمام اوامر و آداب دینی و اخلاقی مانند روزه و راستگویی، و اطاعت پدر و مادر و غیر اینها  مشروعیت دارد، دلیل آنچه گفتیم چیزی است که در پایان وصیت پیامبر صلی الله علیه وسلّم به صحابی جلیل القدر معاذ بن جبل رضی الله عنه آمده است: «…. وأنفق على عیالک من طولک، ولا ترفع عنهم عصاک أدباً، وأخفهم فی الله»: “و بر اهل و عیال خود (مطابق توان) خرج کن و برای تنبیه و ادب فرزندان عصا (چوبدستی ) را از آنها دور مکن و آنها را از الله بترسان” (رواه أحمد وقواه الألبانی فی “الصحیحة) این چیزی است که پیشینیان نیکوکار امّت از دین فهمیدند و در زندگی خود بدان عمل نمودند، عمر بن الخطاب رضی الله عنه یکی از فرزندانش با کنیه (ابو عیسی ) را به خاطر حفظ و پاک سازی باور توحیدی و تنزیه الله (سبحانه وتعالی) از داشتن پدر و فرزند، تنبیه فرموده. (رواه احمد وقواه الالبانی فی صحیحه)

امّا این نکته را فراموش نکنیم که نباید به سراغ زدن و تنبیه بدنی رفت مگر در حالتی که نصیحت و وجود الگوی درست و تذکر و یادآوری مستمر فایده‌ای نبخشیده باشد، البته در چنین شرایطی نیز تنبیه (بدنی) از روی ضرورت و انتخاب زیان کوچکتر (اخف الضررین) صورت می‌گیرد چون اصل بر تعامل با کودک از راه دوستی، محبت و شفقت و رحمت است.

دکتر خالد القریشی – عضو هیئت تدریس دانشگاه اسلامی امام محمد بن سعود – همچنین اضافه کرد که شفقت و رحمت بر کودکان و تعامل نیکو با آنان جزو سنت‌ها و آداب پیامبر صلّی الله علیه وسلم است،  و در این باره دلیلی واضح‌تر از حدیثی که ابوهریره (رضی الله عنه) روایت کرده وجود ندارد که: اقرع بن حابص(رضی الله عنه) پیامبر (صلی الله عیه وسلّم) را دیدند که حسن(رضی الله عنه ) را می بوسند خطاب به پیامبر، گفتند: “من ده فرزند دارم که تا به حال هیچکدام را نبوسیده‌ام) پیامبر صلی الله علیه وسلم در جوابش فرمود: “هر کس رحم و شفقت نکند مورد شفقت قرار نخواهد گرفت”، عایشه (رضی الله عنه) نیز می‌فرماید: “دسته‌ای از اعراب بادیه نشین خدمت حضرت صلی الله علیه وسلم رسیدند و پرسیدند: آیا فرزندانتان را می‌بوسید؟ فرمودند: آری. آنها گفتند: ولی ما نمی‌بوسیم. پیامبرصلی الله علیه وسلم فرمودند: “اگر خداوند رحمت را از دلهایتان برداشته باشد از دست من چه کاری بر می‌آید؟)”(رواه مسلم)

شیوه ی اسلام در رفتار با کودکان این است، امّا در بعضی موارد لازم است که  والدین در برخورد با کودک شدت و سختی را هم به کار گیرند چون در نصوص شرعی از پیامبر صلی الله علیه وسلم چنین دستوری روایت شده به عنوان مثال می‌توان از امر پیامبر (صلی الله علیه وسلم) مبنی بر زدن کودکان بر ترک نماز در ده سالگی  و غیره اشاره کرد.

پس از مراجعه و دقت در نصوص شرعی، می‌توانیم قوانین و قواعدی برای استفاده از شدت عمل در تعامل با کودکان بنا نهیم که به قرار زیرند:

قاعده اول: باید تنبیه بدنی آخرین را ه حل باشد یعنی بعد از روشهای تربیتی دیگر مانند تذکر نرم و نصیحت.

قاعده‌ دوم: باید زدن را از سنُ ده سالگی (و نه از سنّ پایینتر) شروع کرد.

قاعده سوم: مجازات باید متناسب با نوع جرم کودک باشد نه بیشتر.

قاعده چهارم: تنبیه به آزار و اذیت بچه نینجامد.

قاعده پنجم: جای مناسبی را باید برای تنبیه کودک در نظر گرفت، به گونه‌ای که جلوی مردم و نزدیکان و غیر آنها نباشد.

قاعده ششم: والدین نباید فرزندان را در حالت عصبانیت تنبیه نمایند تا برکاری که انجام می‌دهند کنترل داشته باشند، و این را نیز متوجه باشند که زدن فقط  هنگام نیاز و برای تأدیب و تهذیب فرزند است ، نه برای شکنجه و گرفتن انتقام از او. 

نوشته شده در جمعه 10 بهمن 1393 ساعت 9:48 بعد از ظهر توسط بانو |

نوشته شده در جمعه 10 بهمن 1393 ساعت 9:38 بعد از ظهر توسط بانو |

باید آسیب‌شناسی كنیم چرا در بخش سبك زندگی پیشرفت نكردیم

 
باید آسیب‌شناسی كنیم چرا در بخش سبك زندگی پیشرفت نكردیم
 
در انقلاب، در اين بخش، پيشرفت ما چشمگير نيست؛ در اين زمينه، ما مثل بخش اول حركت نكرديم، پيشرفت نكرديم. خب، بايد آسيب‌شناسى كنيم؛ چرا ما در اين بخش پيشرفت نكرديم؟
 
بنابراين بايد آسيب‌شناسى كنيم؛ يعنى توجه به آسيبهائى كه در اين زمينه وجود دارد و جستجو از علل اين آسيبها. البته ما اينجا نمي خواهيم مسئله را تمام‌شده فرض كنيم؛ فهرستى مطرح مي كنيم: چرا فرهنگ كار جمعى در جامعه‌ى ما ضعيف است؟ اين يك آسيب است. با اين كه كار جمعى را غربى‌ها به اسم خودشان ثبت كرده‌اند، اما اسلام خيلى قبل از اينها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى»، يا: «و اعتصموا بحبل اللّه جميعا». يعنى حتّى اعتصام به حبل‌اللّه هم بايد دسته‌جمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا».
 
چرا در برخى از بخشهاى كشورمان طلاق زياد است؟ چرا در برخى از بخشهاى كشورمان روى آوردن جوانها به مواد مخدر زياد است؟ چرا در روابط همسايگى‌مان رعايتهاى لازم را نمي كنيم؟ چرا صله‌ى رحم در بين ما ضعيف است؟ چرا در زمينه‌ى فرهنگ رانندگى در خيابان، ما مردمان منضبطى به طور كامل نيستيم؟ اين آسيب است. رفت‌وآمد در خيابان، يكى از مسائل ماست؛ مسئله‌ى كوچكى هم نيست، مسئله‌ى اساسى است. آپارتمان‌نشينى چقدر براى ما ضرورى است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتى دارد كه بايد آنها را رعايت كرد؟ چقدر آن الزامات را رعايت مي كنيم؟ الگوى تفريح سالم چيست؟ نوع معمارى در جامعه‌ى ما چگونه است؟
 
 
 

✘ادامهـ مطلبـ✘
نوشته شده در پنج شنبه 27 آذر 1393 ساعت 2:47 بعد از ظهر توسط بانو |

۱۰۰ نکته از سبک زندگی پیامبر خاتم (ص)

 
قرآن کریم درباره پیامبر خاتم، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «و لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه»؛ از این رو سیره و سنت رسول امین اسلام که برخی را اشاره می کنیم، می تواند گره از بسیاری از مشکلات مادی و معنوی انسان ها باز کند:
 

 


✘ادامهـ مطلبـ✘
نوشته شده در پنج شنبه 27 آذر 1393 ساعت 2:38 بعد از ظهر توسط بانو |

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد